X

کتاب بعد از ظهر باشکوه بالتازار

امتیاز به این کتاب

بخشی از کتاب بعد از ظهر باشکوه بالتازار: ساختن قفس تمام شده بود. بالتازار مثل همیشه آن را جلو در، زیر سقف آویزان کرد و تا آمد ناهارش را تمام کند هی مردم به تماشای آن می‌آمدند و می‌گفتند: زیباترین قفسی است که تا به حال ساخته شده. تعداد تماشاگران به‌حدی رسید که بالتازار مجبور شد قفس را پایین بیاورد و در را ببندد.

اورسولا، زن بالتازار گفت: باید صورتت را اصلاح کنی، شده‌ای مثل میمون.

بالتازار گفت: بعد از ناهار اصلاه کردن شگون دارد.

ریش دو هفته نتراشیده‌اش، کوتاه، زمخت و زبر مثل یا قاطر و در انظار به پسر بچه وحشت‌زده‌ای می‌ماند. ولی این نظر درستی نبود. بالتازار در ماه فوریه سی ساله می‌شد. چهار سال بود که با اورسولا زندگی‌ می‌کرد بدون آنکه ازدواج کرده باشند و بچه‌ای هم پیدا نکرده بودند و زندگی به او آموخته بود که گوش به‌زنگ باشد نه وحشت‌زده. حتی نمی‌دانست قفسی را که به تازگی ساخته در نظر بعضیها زیباترین قفس دنیا است.

نام کتاب: بعد از ظهر باشکوه بالتازار

نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

مترجم: ___ ___ ___ ___

تعداد صفحات: 10 صفحه

نوع فایل: pdf

حجم فایل: 2/35 مگابایت

لینک دانلود: دانلود

منبع: www.caffeinebookly.com

بخشی از کتاب آیدا، درخت، خنجر، خاطره:

قصدم آزار شماست!!
اگر این گونه به‌رندی
با شما
سخن از کام‌یاری‌یِ خویش در میان می‌گذارم
مستی و راستی
به‌جز آزار شما هوائی در سر ندارم!!

مطالعه‌ی این کتاب: دانلود

ادبیات
Tags: گابریل گارسیا مارکز