آنکس که مصیبت دید, قدرعافیت را داند

امتیاز به این کتاب

پادشاهی با نوکرش درکشتی نشست تاسفرکند, از آنجا که آن نوکرنخستین باربود که دریارا می دید وتا آن وقت رنجهای دریانوردی را ندیده بود, ازترس به گریه وزاری ولرزه افتاد وبی تابی کرد, هرچه اورا دلداری دادند آرام نگرفت, نا آرامی او باعث شد که آسایش شاه رابرهم زد, اطرافیان شاه درفکر چاره جویی بودند, تااینکه حکیمی به شاه گفت: اگر فرمان دهی من اورا به طریقی آرام وخاموش می کنم.
شاه گفت: اگر چنین کنی نهایت لطف را به من نموده ای. حکیم گفن: فرمان بده نوکر رابه دریا بیندازند. شاه چنین فرمان را صادی کرد. اورا به دریا افکندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد می زد مرا کمک کنید! مرانجات دهید! سرانجام موسرش را گرفتند وبه داخل کشتی کشیدند. اودر گوشه ازکشتی خاموش نشست ودیگر چیزی نگفت شاه از این دستور حیکم تعجب کرد واز اوپرسید: حکمت این کارچه بود که موجب آرام غلام گردید؟؟
حیکم جواب داد: او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود وقدرسلامتی کشتی را نمی داست, همچنین قدر عافیت را آن کس داند که قبلاً گرفتارمصیبت گردد.

ای پسر سیر ترا نان جوین خوش ننماند   معشوق منست آنکه به نزدیکه تو زشت است
حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف   از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
فرق است میان آنکه یارش در بر   با آنکه دوچشم انتظارش بر در

درباره ی caffeinebookly

مطلب پیشنهادی

انتخاب رأی شاه برای دوری ازسرزنش او

انوشیروان (یکی از شاهان معروف ساسانی) چندوزیر داشت, آنها باهم درباره یکی از کارهای مهم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *