بخشی از کتاب دلهره هستی: مادر کودک نیز خموش میماند. گاهی کودک از او میپرسید: به چه میاندیشی؟ و او در جواب میگفت: به هیچ. این سخن عین حقیقت بود. همهچیز همینجاست. پس او به هیچ میاندیشید. زندگی او، علائق و کودکانش همینجایند و حضورشان چنان طبیعی است که احساس هم نمیشود. او علیل بود و اندیشیدن برای او کاری دشوار. مادری داشت خشن و چیرگیجو که همه چیز را فدای خودخواهی حیوانی و حساس خود میکرد. و بدین گونه سالهای دراز این زن بر اندیشه ناتوان دخترش چیره گشته بود.
نام کتاب: دلهره هستی
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: محمد تقی غیاثی
تعداد صفحات: 184 صفحه
نوع فایل: pdf
حجم فایل: 26/6 مگابایت
لینک دانلود: دانلود
منبع: www.caffeinebookly.com
بخشی از کتاب نوازش، نه حرکت:
هنگامی که شهر را با روستا مقایسه میکنند «شهر» به شقاوت و درهم ریختگی و بی عدالتی محکوم میشود ولی «روستا» را به خاطر طبیعت وحشی و آرامش سیلان آن میستایند. در حالی که بانگاهی به کیفیت زندگی در روستا، نیک میبینیم که در آن جا حرمان و رنج و مشقت اندک نیست.
مطالعهی این کتاب: دانلود