رنج شدید بیماری حسادت برای حسود

امتیاز به این کتاب

سرهنگی پسری داشت, که در کاخ برادر سلطان, مشغول خدمت بود. با اوملاقات کردم, دیدن هوش وعقل نیرومند وسرشاری دارد ودرهمان زمان خردسالی, آثار بزرگی درچهره اش دیده می شد:

بالای سرش ز هوشمندی   می تافت ستاره بلندی

این پسرهوشمند مورد توجه سلطان قرارگرفت, زیرا دارای جمال وکمال بود که خردمندا گته اند: توانگری به است نه به مال, بزرگی به عقل است نه به سال.

مقام او درنزد شاه موجب شد آشنایان واطرافیان نسبت به او حسادت ورزیدند و اورا به خیانتکاری تهمت زدند ودر کشتن او تلاش بی فایده نمودند, ولی آنجا که یار مهربان است, سخن چینی دشمن چه اثری دارد؟؟

شاه از آن سرهنگ زاده پرسید: چرا باتو آن همه دشمنی می کنند؟؟

سرهنگ زاده گفت: زیرا من درسایه دولت همه راخشنود کردن مگر حسودان را که راضی نمی شوند مگر اینکنه نعمتی که در من است نابود گردد:

توانم آن که نیازارم اندرون کسی   حسو را چه کنم کو ز خود به رنج در است
بمیر تا برهی از حسود کین رنجی است   که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست
شوربختان به آرزو خواهند   مقبلان را زوال نعمت وجاه
گر نبیند به روز شب پره چشم   چشمه آفتاب را چه گناه؟؟
راست خواهی هزار چشم چنان   کور, بهتر که آفتاب سیا

بنابراین نباید گزند حسودان هراس داشت, زیرا اگر شب پره لیاقت دیدارخورشید ندارد, از رونق بازار خورشید کاسته نخواهد شد.

درباره ی caffeinebookly

مطلب پیشنهادی

انتخاب رأی شاه برای دوری ازسرزنش او

انوشیروان (یکی از شاهان معروف ساسانی) چندوزیر داشت, آنها باهم درباره یکی از کارهای مهم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *