مردی که گناه بسیار کرده وتوبه نموده بود؛ باز توبه شکست وبه گناه افتاد. دردی در دلش پدید آمد, اما دیگر خجالت می کشید تا دَرِ توبه کوبد. فقط می گریست ومی نالید ودل پرآتش داشت.
نیم شبی ها تف بدوگفت: پروردگارت می گوید: بار اول گناه کردی وتوبه کردی بخشیدمت, باردیگر توبه شکستی. اکنون می بینم که خیال توبه داری ولی شرمساری.
باز آی آخر که در بگشاده ایم تو غرامت کرده ما ایستاده ایم