ویکتور هوگو، شاعر، نمایشنامه و رماننویس فرانسوی، در 26 فوریهی 1802 میلادی در برانسون فرانسه به دنیا آمد. پدرش سرلشگر ارتش ناپلئون بناپارت بود و به همین دلیل همواره با خانوادهاش از جایی به جای دیگر میرفت. ویکتور هوگو ده سال اول عمرش را در ایتالیا و فرانسه گذراند. ده ساله بود که مادرش از پدرش طلاق گرفت و با ویکتور و دو پسر دیگرش، در پاریس ساکن شد. هنگامی که ویکتور تحصیلات ابتداییاش را به پایان رساند، مادرش دوست داشت او در رشتهی حقوق تحصیل کند، اما ویکتور علاقهای به وکالت نداشت و میخواست نویسنده و شاعر شود.
ویکتور هوگو – سال 1853 – منبع تصویر: ویکی پدیا
ویکتور هوگو پانزده ساله بود که اشعارش مورد توجه اعضای فرهنگستان فرانسه قرار گرفت. در هفده سالگی دو جایزه از ادارهی آموزش و پرورش تولوزِ فرانسه دریافت کرد و در همین سال با برادرانش مجلهای ادبی منشتر کرد که این کار تا سه سال ادامه داشت. و باز در همین سال قصد داشت با دختر جوانی به نام اِدل فوشه ازدواج کند که مادرش مانع ازدواج آنها شد.
نوزده ساله بود که مادرش درگذشت و یک سال بعد، هوگو نخستین مجموعهی اشعارش را منتشر کرد. این مجموعه موردپسند لویی شانزدهم، پادشاه وقت فرانسه قرار گرفت و برای هوگو هزار و دویست فرانک مقررّی سالیانه برقرار کرد. به همین جهت هوگو در این سال توانست با ادل ازواج کند و ثمرهی ازدواجشان پنج فرزند بود که یکی از آنها درگذشت.
مادر ویکتور هوگو – منبع تصویر: ویکی پدیا
مدتی بعد، نوینسدگان مجلهای را که منتشر میکرد گرد هم آورد و جلسههایی در خانهی خود ترتیب داد و کمکم رهبری گروهی از ادبای جوان فرانسه را بر عهده گرفت و مکتب رمانتیسم را پایهگذاری کرد.
در بیست و پنج سالگی، اولین نمایشنامهی خود به نام کراموِل را نوشت و در سال 1829، رمان واپسین روز یک محکوم را منتشر کرد که حملهای بود علیه مجازات اعدام در فرانسه، سه سال بعد هم رمان نوتردام پاریس (مشهور به گوژ پشت نوتردام) را به چاپ رساند.
در سال 1841 عضو فرهنگستان فرانسه شد و چهار سال بعد به نمایندگی مجلس عالی قانونگذاری فرانسه برگزیده شد. دو سال بعد، دخترس لئوپولدین و دامادش با قایقی در رود سن غرق شدند و این حادثه تأثیر بسیار بدی بر روحیهی او گذاشت. از این پس ویکتور هوگو به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی روی آورد و از سلطنت لویی فیلیپ حمایت کرد، اما وقتی در سال 1848 نظام سلطنتی در فرانسه سقوط کرد، طرفدار جمهوری شد و به نمایندگی مجلس فرانسه برگزیده شد. در مجلس به شدت از تحصیلات همگانی، لغو بردگی، لغو مجازات اعدام و فقر زدایی دفاع کرد. به علاوه با انتشار مقالههایی شور انگیز، راه را برای به قدرت رسیدن لویی ناپلئون هموار کرد، اما وقتی لویی ناپلئون در سال 1848 رئیس جمهور شد، مقامی به او واگذار نکرد و به همین جهت ویکتور هوگو بسیار عصبانی شد.
ویکتور هوگو – سال 1841 – منبع تصویر: ویکی پدیا
چند سال بعد، وقتی ناپلئون کودتا کرد و قدرت را به چنگ آورد، هوگو در مجلس به مخالفت با وی پرداخت، اما بعدها از ترس دستگیری، با لباس کارگران به بروکسل و از آنجا به جزیرهی ژرسِه و بعد هم به جزیرهی گرِنزِه رفت و 18 سال در تبعید ماند.
وقتی ویکتور هوگو پس از تبعیدی طولانی به فرانسه بازگشت، فرانسویان با شور و شوق از او استقبال کردند و چندی بعدی، او را به عنوان نماینده به مجلس ملی فرانسه فرستادند. در این دوران هوگو در اوج شهرت بود. فرانسویان نبوغ هنری، تأثیر بیمانند او بر ادبیات و مبارزهی او برای آزادی مردم و هنر را میستودند و هنگامی که در 23 مِه 1885 چشم از جهات فرو بست، او را همانگونه که آرزو داشت، در نعشکش فقرا تشییع کردند و همچون قهرمانی ملی به خاک سپردند.