بخشی از کتاب سه تار موی طلایی: روزی بود وروزگاری بود. در زمانهای قدیم پادشاهی زندگی میکرد که غیر از شکار هیچکاری نداشت. یک بار در تعقیب شکار آن قدر رفت که راه و همراهان را در جنگل گم کرد. هرچه این طرف و آن طرف زد، فایده نداشت. هوا رو به تاریکی میرفت. سلطان ترسید که در تاریکی خودش شکار جانورهای جنگل شود. از دور سوسوی روشنایی کم رنگی را دید. به سمت نور رفت. یک خانهی محقر و قدیمی بود. معلوم بود آدمهای کم درآمد و فقیری آنجا زندگی میکردند. سلطان لباس شکارچیها را به تن داشت و شناخته نمیشد. در زد. صدای ضعیف مردی از داخل بلندشد…
نام کتاب: سه تار موی طلایی
نویسنده: منوچهر کی مرام
تعداد صفحات: 35 صفحه
نوع فایل: pdf
حجم فایل: 4/74 مگابایت
لینک دانلود: دانلود
منبع: www.caffeinebookly.com
بخشی از کتاب ابر و کوچه:
بوی باران بوی سبزه بوی خک
شاخه های شسته باران خورده پک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطرنگرس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگارامطالعهی این کتاب: دانلود