بخشی از کتاب صوتی آب, زندگی: یكی بودیكی نبودغیر ازخدا هیشكی نبود. یك پینه دوزی بود سه تا پسرداشت: حسنی قوزی وحسینی كچل و احمدك. پسربزرگش حسنی دعا نویس ومعركه گیربود, پسردومی حسینی همه كاره وهیچكاره بود, گاهی آب حوض می كشید یا برف پارومیكرد و اغلب ول میگشت. احمدك ازهمه كوچكتر, سری براه وپـائی بـراه بـود وعزیز دردانه باباش بود, توی دكان عطاری شاگردی میكرد وسر ماه مزدش را می آوردبه بابـاش میـداد. پسر بزرگها كه كارپا بجائی نداشتند ودستشان پیش پدرشان دراز بود, چشم نداشتندكه احمدك را بینند.
دست برقضا زد وتوی شهرشان قحطی افتاد. یك روزپینه دوزپسرهایش را صدا زد وبهشان گفت : «میدونین چیه, راس پوس كندش اینه كه كار وكاسبی من نمیگرده, توشهرهم گرونی افتاده, شماهام دیگه از آب وگل در اومدین و احمدك كه ازهمه تون كوچكتره ماشاالله پونزه سالشه. دس خدا بهمراتون, برین روزیتونو دربیـارین وهركدوم یه كار وكاسبی یم یادبگیرین. من این گوشه واسه خودم یه كرو كری میكنم.
نام کتاب: آب, زندگی
نویسنده: صادق هدایت
گوینده: نرگس
لینک دانلود: دانلود
فرمت فایل: MP3
مدت زمان پخش: 42دقیقه و59ثانیه
حجم فایل: 4/98مگابایت
منبع: www.caffeinebookly.com
بخشی از کتاب صوتی خنده در تاریکی:
«خنده درتاریکی» رمانی است از ولادیمیر ناباکوف نویسنده روسی, اولین ترجمه انگلیسی این کتاب با نام تاریکخانه دوربین درسال۱۹۳۶ در لندن توسط وینفرد روی وتوسط انتشارات «جاناتان لانگ» منتشرشد, درسال۱۹۳۸ تحت نام شناخته شده امروزی آن با عنوان «خنده درتاریکی» توسط روی وینفرید و با اعتبارنویسنده توسط انتشارات «هاچینسون» منتشر وتا به امروز با همین نام تجدید چاپ می شود.
گوش سپردن به این کتاب: دانلود