بخشی از کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود: پدربزرگش کنارش نشسته. پدربزرگ خیلی پیره, اونقدرپیرکه دیگه آدم ها ازش خیلی توقع ندارند ومدام بهش غرنمی زنندکه مثل آدم بزرگ ها رفتارکنه. اینقدرپیرکه دیگه برای بزرگ شدن فرصتی نداره. این سن وسال اونقدرها هم بدنیست!! نیمکت توی یک میدونه. نوح به زحمت چشم هاش روبه سمت خورشیدی که تازه داره بالامی آدبازمی کنه. دلش نمی خوادشکست بپذیره وپیش پدربزرگ اعتراف کنه که دیگه این بار نمی دونه کجا هستند. این بازی همیشگی شونه: نوح چشم هاش رومی بنده وپدربزرگش او روبه جایی می بره که تابه حال نبوده اند.
نام کتاب: و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود
نویسنده: فردریک بکمن
مترجم: الهام رعایی
گوینده: ایمان سلگی , مهرناز توکلی
لینک دانلود:
بخش اول: دانلود
بخش دوم: دانلود
فرمت فایل: MP3
مدت زمان پخش: این کتاب دارای دو بخش می باشد
حجم فایل:
بخش اول: 30/09مگابایت
بخش دوم: 39/07مگابایت
منبع: ایران صدا
بخشی از کتاب صوتی آب, زندگی:
یكی بودیكی نبودغیر ازخدا هیشكی نبود. یك پینه دوزی بود سه تا پسرداشت: حسنی قوزی وحسینی كچل و احمدك. پسربزرگش حسنی دعا نویس ومعركه گیربود, پسردومی حسینی همه كاره وهیچكاره بود, گاهی آب حوض می كشید یا برف پارومیكرد و اغلب ول میگشت. احمدك ازهمه كوچكتر, سری براه وپـائی بـراه بـود وعزیز دردانه باباش بود, توی دكان عطاری شاگردی میكرد وسر ماه مزدش را می آوردبه بابـاش میـداد. پسر بزرگها كه كارپا بجائی نداشتند ودستشان پیش پدرشان دراز بود, چشم نداشتندكه احمدك را بینند.
گوش سپردن به این کتاب: دانلود