سعدی

رنج شدید بیماری حسادت برای حسود

سرهنگی پسری داشت, که در کاخ برادر سلطان, مشغول خدمت بود. با اوملاقات کردم, دیدن هوش وعقل نیرومند وسرشاری دارد ودرهمان زمان خردسالی, آثار بزرگی درچهره اش دیده می شد: بالای سرش ز هوشمندی   می تافت ستاره بلندی این پسرهوشمند مورد توجه سلطان قرارگرفت, زیرا دارای جمال وکمال بود که …

توضیحات بیشتر »

عاقبت گرگ زاده, گرگ شود

گروهی دزد غارتگر بر سرکوهی در کمینگاهی به سرمی بردند وسرراه غافله ها را گرفته و به قتل وغارت می پرداختند وموجبب ناامنی شده بودند. مردم از آنها ترس داشتند ونیروهای ارتش شاه نیز نمی توانستند بر آنها دست یابند,زیرا در پناهگاهی استوار در قله کوهی بلند کمین کرده بودند, …

توضیحات بیشتر »

دروغ مصلحت آمیزبه زراست فتنه برانگیز

دریکی از جنگها, عده ای را اسیرکردند ونزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تایکی از اسیران را اعدام کنند. اسیرکه از زندگی نا امیدشده بود, خشمگین شد وشاه را مورد سرزنش ودشنام خود قرار داد که گفته اند: هرکه دست از جان بشوید, هرچه در دل دارد بگوید. وقت ضرورت …

توضیحات بیشتر »

اسب لاغرمیان به کارآید

پادشاهی چندپسرداشت, ولی یکی از انها کوتاه قد ولاغراندام وبدقیافه بود, ودیگران همه قدبلند وزیباروی بودند. شاه به اوبانظرنفرت وخوارکننده می نگریست وبا چنان نگاهش اورا تحقیرمی کرد. آن پسر از روی هوش وبصیرت فهمید که چرا پدرش با نظرتحقیرآمیز به اومی نگرد. به پدر روکرد وگفت: ای پدر! کوتاه …

توضیحات بیشتر »

عبرت ازدنیای بی وفا

یکی از فرمانروایان خراسان, سلطان محمودغزنوی را درعالم خواب دید که همه بدنش درقبر پوسیده وریخته شده, ولی چشمانش همچنان سالم ودرگردش است ونظاره می کند. خواب خودرا برای حکما ودانشمندان بیان کرد تاتعبیر کنند. آنها از تعبیر آن خوب فرماندند, ولی یک نفرپارسای تهیدست تعبیر خواب او را دریافت …

توضیحات بیشتر »